پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ﻟﻄﻔﺎ ﺷﻤﺎﺭه ﮔﻴﺮﯼ ﻧﻔﺮﻣﺎﻳﻴﺪ.
نوشته شده در پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394
بازدید : 591
نویسنده : roholla

پسر جوونی تو جنگلای مازندران داش واس خودش سلانه سلانه را می رفت به یه درخت بد بخت میرسه. با خودش میگه :عجب چیزیه بذا روش با چاقو یه قلب تیر خورده بکشم زیرشم یه یادگاری بنویسم. چاقوشو اَ جیبش در می آره و با تلاش فراوووووون قلب تیر خورده ای رو تنه ی این درخته کنده کاری می کنه زیرشم اول اسم آجیشو خودشو مینویسه(همون آجیش که قبلا با هم رفته بودن در در) همین که میخواد یه شعر از اون هام زیرش بنویسه شیر درنده سر میرسه و میگه:آق پسَ سام علیک 


:: موضوعات مرتبط: ﻃﻨﺰ و ﻓﮑﺎﻫﯽ , ,
:: برچسب‌ها: ﭘﺴﺮ , ﺟﻨﮕﻞ , ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ , ﭼﺎﻗﻮ , ﻗﻠﺐ , ﺷﻴﺮ , ﺩﺭﻧﺪﻩ , ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ , ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ , ﺍﻳﺮﺍﻧﺴﻞ ,



ﺗﺎ ﺍﻭﺝ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﯼ : ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺳﺮﺧﺲ و ﺑﺎﻣﺒﻮ
نوشته شده در سه شنبه 25 فروردين 1394
بازدید : 526
نویسنده : roholla

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم . شغلم را ، دوستانم را ، مذهبم را و خلاصه تمام وابستگی های زندگی ام را!
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خداوند صحبت کنم و اگر نتوانستم دلیلی برای ادامه ی زندگیم بیابم به آن نیز خاتمه دهم!
به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه این زندگی برایم بیاوری ؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد .
او گفت : آیا سرخس و بامبو را می بینی ؟
پاسخ دادم : بلی .
خداوند فرمود : هنگامیکه درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور و آب و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود . من از او قطع امید نکردم . در دومین سال سرخس ها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبو ها خبری نبود . من بامبو ها را رها نکردم .
در سالهای سوم و چهارم نیز بامبو ها رشد نکردند . اما من از آنها قطع امید نکردم .
در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد . در مقایسه با سرخس بسیار کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت رسید .
5 سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند . ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی بدان نیاز داشت را فراهم می کردند .
خداوند در ادامه فرمود : آیا می دانی در تمام این سالها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات خودت بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی ؟ من در تمامی این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبو ها را رها نکردم .
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن . بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر کدام به نوبه خود به زیبایی جنگل کمک می کنند . زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می کنی و قد می کشی !
از او پرسیدم : من چقدر قد می کشم .
در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد می کند ؟
جواب دادم : هر چقدر که بتواند .
گفت : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی . هر اندازه که بتوانی .
ولی به یاد داشته باش که من هرگز تو را رها نخواهم کرد . و در هر زمان پشتیبان تو خواهم بود !
پس هرگز نا امید نشو !

آنچه امروز یک درخت را تنومند ، سایه گستر و پر ثمر ساخته است ، ریشه دواندن دیروز بذر آن در تاریکی های خاک بوده است . در هنگامه ی رنج های بزرگ ، ملال های طاقت فرسا ، شکست ها و مصیبت های خورد کننده ، فرصت های بزرگی برای تغییر ، گام نهادن به جلو و تصوری برای خلق آینده ایجاد می شود . ماموریت شما در زندگی بی مشکل زیستن نیست ، بلکه با انگیزه زیستن و امیدوار زیستن است ...


:: موضوعات مرتبط: ﭘﻨﺪ ﺁﻣﻮﺯ , ,
:: برچسب‌ها: ﻣﺬﻫﺐ , ﺟﻨﮕﻞ , ﺧﺪﺍ , ﺯﻧﺪﮔﯽ , ﺳﺮﺧﺲ , ﺑﺎﻣﺒﻮ , ﺩﺭﺧﺖ , ﺯﻣﻴﻦ , ﻓﻮﺕ , ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد